نفس میکشم اما صداشو نمیشنوم نمیدونم شاید مردم!شاید! -:نه! کی بود؟ تو بودی. آره تو بودی که بهم گفتی:اگه صداشو بشنوی یعنی مردی!پس الان زنده ای.تو صدای نفس کشیدنتو نمیشنوی چون داری به صدای قلبت گوش میدی،تو داری به صدای من گوش میدی! تو راست میگی .همیشه تو قلب من بودی !همیشه پیشم بودی !همیشه عاشق هم بودیم! وقتی دستتو میگرم ،دستم همرنگ همون عشقی میشه که تو وجودت یا وجودمون قایم کردیم.آخه تو،توقلبمی دیگه!برا همینم وجودمون یکی میشه!
: هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان پزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است. روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد... شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟ نتیجه گیری : 1. راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست. 2. در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود . در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی. 3. همه راه حل ها همیشه در تیر رس نگاه نیست
Design By : Pichak |